اکبر اکسیر
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ، مهر مادر ، جانشین ندارد.
شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم.
اما ، هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه می گفت:
گوساله ، بتمرگ!!
| شیخ بهایی (شیر و شکر) (ای مانده ز مقصد اصلی دور!) از شیخ بهایی | ' |
((ای مانده ز مقصد اصلی دور! | آکنده دماغ، ز باد غرور! | |
از علم رسوم چه میجویی؟ | اندر طلبش، تا کی پویی؟ | |
تا چند زنی ز ریاضی لاف؟ | تا کی بافی هزار گزاف؟ | |
ز دوائر عشر و دقایق وی | هرگز نبری، به حقایق پی | |
وز جبر و مقابله و خطاین | جبر نقصت نشود فیالبین | |
در روز پسین، که رسد موعود | نرسد ز عراق و رهاوی سود | |
زایل نکند ز تو مغبونی | نه شکل عروس» و نه مأمونی» | |
در قبر به وقت سوال و جواب | نفعی ندهد به تو اسطرلاب | |
زان ره نبری به در مقصود | فلسش قلب است و فرس نابود | |
علمی بطلب که تو را فانی | سازد ز علایق جسمانی | |
علمی بطلب که به دل نور است | سینه ز تجلی آن، طور است | |
علمی که از آن چو شوی محظوظ | گردد دل تو لوح المحفوظ | |
علمی بطلب که کتابی نیست | یعنی ذوقی است، خطابی نیست | |
علمی که نسازدت از دونی | محتاج به آلت قانونی | |
علمی بطلب که جدالی نیست | حالی است تمام و مقالی نیست | |
علمی که مجادله را سبب است | نورش ز چراغ ابولهب است | |
علمی بطلب که گزافی نیست | اجماعیست و خلافی نیست | |
علمی که دهد به تو جان نو | علم عشق است، ز من بشنو | |
به علوم غریبه تفاخر چند | زین گفت و شنود، زبان در بند | |
سهل است نحاس که زر کردی | زر کن مس خویش تو اگر مردی | |
از جفر و طلسم، به روز پسین | نفعی نرسد به تو ای مسکین | |
بگذر ز همه، به خودت پرداز | کز پرده برون نرود آواز | |
آن علم تو را کند آماده | از قید جهان کند آزاده | |
عشق است کلید خزاین جود | ساری در همه ذرات وجود | |
غافل، تو نشسته به محنت و رنج | واندر بغل تو کلید گنج | |
جز حلقهی عشق مکن در گوش | از عشق بگو، در عشق بکوش | |
علم رسمی همه خسران است | در عشق آویز، که علم آن است | |
آن علم ز تفرقه برهاند | آن علم تو را ز تو بستاند | |
آن علم تو را ببرد به رهی | کز شرک خفی و جلی برهی | |
آن علم ز چون و چرا خالیست | سرچشمهی آن، علی عالیست | |
ساقی، قدحی ز شراب الست | که نه خستش پا، نه فشردش دست | |
در ده به بهایی دلخسته | آن، دل به قیود جهان بسته | |
تا کندهی جاه ز پا شکند | وین تخته کلاه ز سر فکند)) |
اکبر اکسیر
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ، مهر مادر ، جانشین ندارد.
شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم.
اما ، هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه می گفت:
گوساله ، بتمرگ!!
درباره این سایت